آسوده خاطر آسوده دل، آسوده خاطر، آنکه دلواپس و مضطرب نباشد ادامه... آسوده دل، آسوده خاطر، آنکه دلواپس و مضطرب نباشد تصویر آسوده خاطر فرهنگ فارسی عمید
آسوده خاطر (دَ / دِ طِ) آسوده دل. فارغ البال: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی. سعدی ادامه... آسوده دل. فارغ البال: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی. سعدی لغت نامه دهخدا
آسوده خاطر ((~. طِ)) آسوده دل، فارق البال ادامه... آسوده دل، فارق البال تصویر آسوده خاطر فرهنگ فارسی معین
آسوده خاطر آسوده دل، بی تشویش، تامین، خاطرجمع، دل آسوده، فارغ البال، مطمئنمتضاد: مشوش، مضطرب ادامه... آسوده دل، بی تشویش، تامین، خاطرجمع، دل آسوده، فارغ البال، مطمئنمتضاد: مشوش، مضطرب فرهنگ واژه مترادف متضاد